آیه 35 سوره یس
<<34 | آیه 35 سوره یس | 36>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
تا مردم از میوه آن باغها تناول کنند و از انواع غذاهایی که (از این میوهها و نباتات) به دست خود عمل میآورند نیز تغذیه نمایند. آیا نباید شکر آن نعمتها به جای آرند.
تا از میوه آن و آنچه دست هایشان به عمل می آورد [مانند شیره، کشمش، شربت و...] بخورند، آیا سپاس گزاری نمی کنند؟
تا از ميوه آن و [از] كاركرد دستهاى خودشان بخورند، آيا باز [هم] سپاس نمىگزارند؟
تا از ثمرات آن و دسترنج خويش بخورند. چرا سپاس نمىگويند؟
تا از میوه آن بخورند در حالی که دست آنان هیچ دخالتی در ساختن آن نداشته است! آیا شکر خدا را بجا نمیآورند؟!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«ثَمَرِهِ»: مرجع ضمیر (ه) میتواند (الله) باشد. یعنی تا از ساختار خداوندی بخورند. یا مرجع آن شیء مجهول یا مذکور بوده که باغها است. برخی هم مرجع ضمیر را (نخیل) دانستهاند که مذکّر است، و بدان اکتفا شده است چون بر اثر عطف (اعناب) را نیز شامل میشود. «وَ مَا عَمِلَتْهُ أَیْدِیهِمْ»: این جمله میتواند حالیّه و (ما) نافیه باشد که معنی چنین خواهد بود: در حالی که دست آنان در آن کمترین دخالتی نداشته است. و یا این که واو حرف عطف و (ما) موصوله باشد که معنی چنین خواهد شد: و چیزی که خود میسازند. یعنی در آیه، هم اشاره به میوههائی است که بدون تغییر مورد استفاده انسانها قرار میگیرد، و هم اشاره به میوههائی است که با انجام عملی روی آنها چون پخت و پز و کنسرو به غذاهای مختلف تبدیل میگردند.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ جَعَلْنا فِيها جَنَّاتٍ مِنْ نَخِيلٍ وَ أَعْنابٍ وَ فَجَّرْنا فِيها مِنَ الْعُيُونِ «34»
و در آن، باغهايى از درختان خرما و انگور قرار داديم و در آن چشمهها شكافته و روان ساختيم.
لِيَأْكُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ وَ ما عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ أَ فَلا يَشْكُرُونَ «35»
تا از ميوهى آن و آن چهدستانشان به عمل آورده است، بخورند، پس چرا سپاسگزارى نمىكنند؟
نکته ها
در قرآن از ميان ميوهها نام انگور و خرما بيشتر به كار رفته و اين يا به خاطر نقش غذايى اين دو ميوه است و يا به خاطر در دسترس بودن آنها يا تنوّع گونههاى آنها يا بهرهگيرى از خشك و تر آن دو و يا جهات ديگر.
دو كلمه «نَخِيلٍ» و «أَعْنابٍ» به صورت جمع بكار رفته است، زيرا هر يك از خرما و انگور داراى انواع زيادى هستند.
پیام ها
1- در تغذيه نقش اول با حبوبات و دانههاست و سپس ميوهها. أَخْرَجْنا مِنْها حَبًّا ... جَعَلْنا فِيها جَنَّاتٍ
2- وظيفه انسان در برابر نعمتها، معرفت و شكر است. (خداوند زمين مرده را
جلد 7 - صفحه 538
زنده مىكند و گياهان و ميوهها را در دسترس قرار مىدهد تا انسان بخورد و شكر كند.) لِيَأْكُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ ... أَ فَلا يَشْكُرُونَ
3- توليد فرآوردههاى مختلف از ميوهها، مورد پذيرش قرآن است. «وَ ما عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ»
4- بيان نعمتها، سبب ايجاد روح شكرگزارى در انسان است. «أَ فَلا يَشْكُرُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
لِيَأْكُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ وَ ما عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ أَ فَلا يَشْكُرُونَ (35)
لِيَأْكُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ: تا بخورند از ميوه هر نوع از آن، يا از آنچه مذكور شد كه خدا به فضل و كرم خود اعطا فرموده، وَ ما عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ: و بخورند از آنچه بجا آورده دستهاى ايشان از آن، مثل دوشاب و سركه و مويز و غير آن.
چون اين نعمتها موجب است شكر و سپاسدارى منعم را لذا فرمايد: أَ فَلا يَشْكُرُونَ: آيا پس چرا شكر نمىكنند بندگان به ازاء اين نعمتها و منعم حقيقى را ستايش نمىكنند.
تبصره:
تفكر نما در انواع تدبير عليم قدير در اصناف درختان كه سالى يكمرتبه مىميرد و حرارت غريزيه در او حبس و پنهان گردد، و متولد گردد در آن مواد ميوهها و در بهار زنده مىشود و به حركت مىآيد و انواع فواكه را حاضر كنند، هر ميوه را در وقتش؛ چون خوب تأمل كنى، درختان باردار انواع لطايف ميوه به كف گرفته نزد تو دراز كرده و در صحن باغ شاخههاى گل طبقهاى رياحين و نسرين و ياسمن بدست برداشته هر كدام را خواهى برگيرى، و از طرفى درختان داراى ميوهجات
جلد 11 - صفحه 76
مختلفه به هيأت خاصه.
تأمل كن در درخت خرما چگونه از تار و پود بافته شده مانند جامهها براى محكم بودن و برداشتن خوشههاى سنگين كه از بادهاى تند نشكند، و براى بناى سقفها و پلها و غيره بكار رود، و چون مانند انسان آن را نرينه و مادينه خلق فرموده، براى توليد ثمره لازم است از نرينه به مادينه بجهانند و اقسام حبوبات و ميوهجات لطيفه لذيذه گوناگون كه آدميان را قدرت آفريدن آن نباشد.
اگر عقل دارى چرا خالق خود را نشناسى و شكر ولى نعمت خود را نمىگذارى كه اين همه اطعمه و ثمار و رياحين و گلها در باغ و بستان براى تو مهيا فرموده و تو منكر احسان و عاصى فرمان او هستى و بجاى شكران، كفران، و به نعمت منعم، نافرمانى منعم را نمائى.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ ما أَنْزَلْنا عَلى قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّماءِ وَ ما كُنَّا مُنْزِلِينَ «28» إِنْ كانَتْ إِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ خامِدُونَ «29» يا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ (30) أَ لَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لا يَرْجِعُونَ (31) وَ إِنْ كُلٌّ لَمَّا جَمِيعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ (32)
وَ آيَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْناها وَ أَخْرَجْنا مِنْها حَبًّا فَمِنْهُ يَأْكُلُونَ (33) وَ جَعَلْنا فِيها جَنَّاتٍ مِنْ نَخِيلٍ وَ أَعْنابٍ وَ فَجَّرْنا فِيها مِنَ الْعُيُونِ (34) لِيَأْكُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ وَ ما عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ أَ فَلا يَشْكُرُونَ (35)
ترجمه
و فرو نفرستاديم بر قومش بعد از او لشگرى از آسمان و نبوديم فرو فرستندگان
نبود آن مگر يك فرياد پس آنگاه بودند خاموششدگان
اى دريغ بر بندگان نمىآيد آنها را پيغمبرى مگر آنكه هستند كه بآن استهزاء ميكنند
آيا نديدند كه چه بسيار هلاك كرديم پيش از آنها از قرنها كه آنها بسويشان برنميگردند
و نيستند همگى مگر جماعتيكه نزد ما حاضر كرده شدگانند
و دليلى است براى آنها زمين مرده كه زنده كرديم آنرا و بيرون آورديم از آن دانهئى پس از آن ميخورند
و قرار داديم در آن باغهائى از خرما بنان و انگورها و روان كرديم در آن از چشمهها
تا بخورند از ميوه آن و آنچه ساخت آنرا دستهاشان آيا پس شكر نميكنند.
تفسير
بعد از قتل اهل انطاكيه حبيب نجّار را به تفصيلى كه در آيات سابقه ذكر شد آنها مورد غضب الهى شدند چنانچه ميفرمايد و نازل ننموديمبر قوم
جلد 4 صفحه 405
او بعد از او لشگرى از آسمان براى هلاك آنها اگرچه ميفرستيم براى هلاك دشمنان تو در جنگ بدر و غيره از مواقع لازمه براى عظمت مقام تو چون بنا نداشتيم ما در امور غير مهمّه لشگرى از آسمان بفرستيم براى كمك بندگان يا عذاب آنها اگر كلمه ما در ما كنّا نافيه باشد و اگر موصوله باشد مراد آنستكه نه لشگرى فرستاديم نه چيزى از چيزهائى كه بر امم سابقه فرستاديم از قبيل سنگريزه و باران شديد و باد سوزان نبود آنچه فرستاديم مگر يك نعره و فرياد جبرئيل كه فورا آتش فتنه وجود آنها را خاموش و مانند خاكستر كرد و باين سهولت كار تمامشان خاتمه يافت اى حسرت و ندامت و افسوس و دريغ بر حال بندگان خدا بيا كه بجا و محلّ است آمدن تو چون هيچ پيغمبرى نيامد براى هدايت و ارشاد آنها مگر آنكه باو استهزاء و سخريّه مينمودند و اذيّت و آزارش ميكردند و حقيقتا جاى تأسف است بر حال كسانيكه مر شد و ناصح مشفق خودشان را كه غرض و طمعى ندارد جز خير دنيا و آخرت آنها مسخره نمايند و تمام ملائكه و اهل ايمان بحال آنها تأسف خوردند آيا اين كفّار مكّه نمىبينند كه چه بسيار از اهل اعصار سابقه بودند كه ما آنها را بعذابهاى گوناگون هلاك نموديم و نمىبينند كه آنها ديگر بدنيا برنمىگردند نزد آنها و نيستند همگى مگر دسته و جماعتى كه نزد ما حاضر كرده ميشوند و لما بتخفيف نيز قرائت شده و بنابراين كلمه ان مخفّفه از مثقّله است و ما زائده براى تأكيد يعنى بدرستيكه همه اجماعا نزد ما حاضر شدگانند و مقصود در روز قيامت است و بقرائت مشهوران نافيه لمّا بمعناى الّا است و چون ذكر قيامت بميان آمد باز خداوند استدلال بر آن نموده كه يكى از ادلّه دالّه بر چنين روزى و امكان آن براى خداوند آنستكه زمين مرده را كه مدّتها است بىآب و گياه مانده ما بوسيله باران رحمت خود احياء مينمائيم و بيرون ميآوريم از آن حبّ گندم و جو و ساير حبوبات را كه از آن ارتزاق مينمائيد و خلق نموديم ما در آنزمين باغهائى از درختان خرما و انگور كه در عربستان بسيار و منافع آندو بيشمار است و منفجر نموديم در آن اراضى يا آن باغات چشمههاى آب روان را براى آنكه بندگان بخورند از ميوه هر يك از آن درختها يا آنچه ذكر شد و چيزهائى كه بدست خودشان از آنها عمل ميآورند از قبيل شيره و سركه و دوشاب
جلد 4 صفحه 406
و غيرها اگر ما در و ما عملته موصوله باشد و اگر نافيه باشد مراد آنستكه ما از زمين اين قبيل درختان بيرون ميآوريم با آنكه مردم بدست خودشان آنها را ننشانده باشند و زحمتى براى بدست آوردن ميوه آن نكشيده باشند پس آيا سزاوار نيست كه شكر نعمتهاى چنين خداوند بخشنده مهربانى را بجا آورند و غير او را ستايش ننمايند و آيا سزاوار است كه شكر نكنند با چنين نعمتهاى بىزحمتى كه براى آنها تهيّه فرموده و بايد بدانند همانطور كه از زمين مرده نباتات زنده را بوجود آورد بوسيله باران ميتواند از خاك مرده حيوانات زنده را بيرون آورد بوسيله بارانيكه حكم منى را دارد در جذب ذرّات متفرّقه از ابدان پوسيده شده در خاك كه مكرّر ذكر شده است و افاضه روح بآن و از حضرت سجاد يا حسرة العباد بطريق اضافه براى افاده اختصاص آن به بندگان نقل قرائت شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
لِيَأكُلُوا مِن ثَمَرِهِ وَ ما عَمِلَتهُ أَيدِيهِم أَ فَلا يَشكُرُونَ (35)
براي اينكه بخوريد از ميوههاي آن و آنچه عمل ميكند او را دستهاي آنها آيا پس از اينکه شكر نميكنند!
جلد 15 - صفحه 73
لِيَأكُلُوا مِن ثَمَرِهِ غرض و غايت اينكه اينکه جنّات نخيل و اعناب را قرار داديم و لو فوائد بسياري دارد ولي غرض اصلي استفاده از ميوه او است که خداوند براي انسان قرار داده چنانچه ميفرمايد خَلَقَ لَكُم ما فِي الأَرضِ جَمِيعاً و اينکه استفاده خوراك شما علّت غايي خلقت اشجار است که گفتند علّت غايي در تصور مقدّم است بر علّت مادي و صوري لكن در وجود مؤخّر است.
وَ ما عَمِلَتهُ أَيدِيهِم که از اينکه خرما و انگور چه اندازه استفاده از كشمش او شيره او، سركه او، از برگ او، از قامه او، از هسته او، حتّي اهل فساد از شراب او استفاده ميكنند و غير اينها از فوائد حتّي بر حيوانات آنها.
أَ فَلا يَشكُرُونَ آيا پس از اينهمه نعمت معذلك شكرگزار نيستند! گفتند شكر نعمت شرايطي دارد: اولا اينكه بداند اينکه نعمت از جانب پروردگار است نه مثل طبيعي که مستند به طبيعت ميداند و ثانيا اينكه بداند که احدي قدرت ندارد بر اينكه باران بفرستد يا حبّهاي از زمين خارج كند تا نخله و اشجار بروياند و ثالثا به ازاء هر نعمتي عملي انجام دهد هم شكر قلبي ميخواهيم هم لساني هم عملي و همين شكر گذاري باعث زيادتي نعمت ميشود و كفران باعث سلب نعمت لَئِن شَكَرتُم لَأَزِيدَنَّكُم وَ لَئِن كَفَرتُم إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ ابراهيم آيه 7 با اينكه اينکه نعمت ها در جنب ساير نعم الهي بسيار كوچك و حقير است و نعم الهيّه بسيار است که ميفرمايد: وَ إِن تَعُدُّوا نِعمَةَ اللّهِ لا تُحصُوها ابراهيم آيه 37 از نعمت وجود و اعضاء بدن و نعمت عقل و ساير نعم الهيّه و اعظم از همه آنها نعمت ايمان و معرفت به توحيد و عدل و نبوّت انبياء و ولايت و تصديق به قيامت و توفيق باعمال صالحه است
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 35)- این آیه هدف آفرینش این درختان پر بار را چنین بیان میکند:
«غرض این است که از میوه آن بخورند، در حالی که دست آنها در ساختمان آن کمترین دخالتی نداشته، آیا شکر خدا را به جا نمیآورند»! (لِیَأْکُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ وَ ما عَمِلَتْهُ أَیْدِیهِمْ أَ فَلا یَشْکُرُونَ).
آری! میوههایی که به صورت غذای کامل بر شاخسار درختان ظاهر میشود بیآنکه کمترین نیازی به پختن و یا تغییرات دیگر داشته باشد به مجرد چیدن از درخت قابل استفاده است، و این نهایت لطف و عظمت پروردگار را در باره انسانها نشان میدهد.
هدف آن است که حس حق شناسی و شکر گزاری انسانها را تحریک کند تا از طریق شکر گزاری قدم در مرحله معرفت پروردگار بگذارند، که شکر منعم نخستین گام معرفت کردگار است.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم